انتقاد«عبدالجبار کاکایی»، شاعر معاصر از «اخراجیها2»؛
«یه روز به دنیا خندیدیم، یه روز به همدیگه، حالا به خودمون میخندیم»
http://www.cinemaema.com/module-pagesetter-viewpub-tid-26-pid-596.html
سینمای ما - «عبدالجبار کاکایی»، شاعر انقلاب اسلامی و دفاع مقدس، درباره فیلم «اخراجیها2» نوشته است که دوست نداشته چهره تحریفشده آرمانگراهای دهه شصت، مضحکه شود.
کاکایی تماشای فیلم «اخراجیها2» همراه با پسرش را دستمایه نوشتن یادداشتی انتقادی با عنوان «یه روز به دنیا خندیدیم، یه روز به همدیگه، حالا به خودمون میخندیم» قرار داده است.
کاکایی در این یادداشت مینویسد: «از بارون عصر بیست فروردین با پسرم پناه بردیم به سینما پایتخت و اخراجیها2 در حال نمایش بود. از این که کارگردان آدمهای شبیه به خودش رو دستمایه خنده مردم تهرون هشتاد و هشت کرده، ناراحت شدم. دوست نداشتم چهره تحریف شده آرمانگراهای دهه شصت، مضحکه مردم بشه. اما به هرحال اتفاقیست که در برابر چشم عقلای سینما افتاده و برادران زودجوش و دیرپز انقلاب و جنگ آخرین شیرینکاریهاشون رو نشون میدن. یه روز جلوی دانشگاه یه روز سر چهار راه حالا هم رو پرده سینما.»
کاکایی در ادامه یادداشت خود خطاب به پسرش آورده است: «نه پسرم جنگ این نبود. این آدمای عملی و لمپن به کیلومتر پنجاه جبهه میرسیدن استحاله میشدن. دیگه تا اردوگاه اسارت به همون حال نمیموندن. پسرم کسی که بوی مرگ رو بشنوه خماری از سرش میپره. پسرم دنیای ذهنی کارگردان به اندازه شخصیتهای فیلمشه. او فکر میکنه اگه روحانی و جاهل به درک هم برسند همه مشکلات کشور حله. نجبا و عقلا هم یا دکترهای هالو هفت شنبه هستند یا هواپیما رباهای منافق.»
این شاعر و ترانهسرای دفاع مقدس ادامه میدهد: «پسرم ما خسته شدیم و داریم به خودمون میخندیم. اینتلخترین خنده یه نسل سرخورده است. پسرم برگشتن به مردم هزینههای زیادی داره و تو سعی نکن اون قدر از مردم فاصله بگیری که مجبور شی با این شیرینکاریها دلشونو به دست بیاری.»
کاکایی در پایان یادآور میشود: «همین حرفا رو تو برگشت به پسرم گفتم؛ زیر بارونی که خندههای تهرون هشتاد و هشت رو خیس کرده بود.»
کاکایی تماشای فیلم «اخراجیها2» همراه با پسرش را دستمایه نوشتن یادداشتی انتقادی با عنوان «یه روز به دنیا خندیدیم، یه روز به همدیگه، حالا به خودمون میخندیم» قرار داده است.
کاکایی در این یادداشت مینویسد: «از بارون عصر بیست فروردین با پسرم پناه بردیم به سینما پایتخت و اخراجیها2 در حال نمایش بود. از این که کارگردان آدمهای شبیه به خودش رو دستمایه خنده مردم تهرون هشتاد و هشت کرده، ناراحت شدم. دوست نداشتم چهره تحریف شده آرمانگراهای دهه شصت، مضحکه مردم بشه. اما به هرحال اتفاقیست که در برابر چشم عقلای سینما افتاده و برادران زودجوش و دیرپز انقلاب و جنگ آخرین شیرینکاریهاشون رو نشون میدن. یه روز جلوی دانشگاه یه روز سر چهار راه حالا هم رو پرده سینما.»
کاکایی در ادامه یادداشت خود خطاب به پسرش آورده است: «نه پسرم جنگ این نبود. این آدمای عملی و لمپن به کیلومتر پنجاه جبهه میرسیدن استحاله میشدن. دیگه تا اردوگاه اسارت به همون حال نمیموندن. پسرم کسی که بوی مرگ رو بشنوه خماری از سرش میپره. پسرم دنیای ذهنی کارگردان به اندازه شخصیتهای فیلمشه. او فکر میکنه اگه روحانی و جاهل به درک هم برسند همه مشکلات کشور حله. نجبا و عقلا هم یا دکترهای هالو هفت شنبه هستند یا هواپیما رباهای منافق.»
این شاعر و ترانهسرای دفاع مقدس ادامه میدهد: «پسرم ما خسته شدیم و داریم به خودمون میخندیم. اینتلخترین خنده یه نسل سرخورده است. پسرم برگشتن به مردم هزینههای زیادی داره و تو سعی نکن اون قدر از مردم فاصله بگیری که مجبور شی با این شیرینکاریها دلشونو به دست بیاری.»
کاکایی در پایان یادآور میشود: «همین حرفا رو تو برگشت به پسرم گفتم؛ زیر بارونی که خندههای تهرون هشتاد و هشت رو خیس کرده بود.»
http://www.cinemaema.com/module-pagesetter-viewpub-tid-26-pid-596.html